کد مطلب:243746 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

اسماء و صفات خدای متعال
[8] 8 - صدوق گفته است:

ابو هاشم جعفری گفت: خدمت ابو جعفر دوم (امام جواد علیه السلام) بودم كه مردی از حضرت سؤال كرد و گفت: از پروردگار متعال كه اسماء و صفاتی در كتاب خود دارد مرا خبر ده كه اسماء و صفات وی، همان خود اوست؟ امام جواد علیه السلام فرمود: این سخن شما دو صورت دارد:

اگر منظور شما از «همان خود اوست» این است كه خدای متعال، دارای عدد و كثرت است، خدای متعالی فراتر از این پندار می باشد و چنانچه مقصود، این است كه این اسماء و صفات، همواره بوده است، باز دو مفهوم دارد: پس اگر بگویی همواره نزد او و در عملش بوده، و او شایسته آنهاست، باید گفت: آری، چنین است و چنانكه می گویی: پیوسته صورت و هجا و حروف مقطعه این اسماء و صفات، از ازل وجود داشته است، پناه بر خدا از اینكه چیزی جز وی با او بوده باشد، بلكه خدای متعال بوده در حالی كه آفریده ای وجود نداشته است، سپس اسماء و صفات را به عنوان وسیله ارتباط خود و آفریدگان، پدید آورد تا آفریدگان به واسطه ی آنها دست تضرع به سوی خدا بردارند و او را پرستش كنند و اسماء و صفات به مثابه ی ذكر و یاد خدای متعال اند در حالی كه او بوده و هیچ ذكر و یادی، وجود نداشته است و آنكه با ذكر (اسماء و صفات) یاد می شود، خدای قدیم و ازلی می باشد.

اسماء و صفات مخلوقاتند و معنی و مقصود از آنها، آن خدایی است كه، پراكندگی و پیوستگی، شایسته وی نیست، چه اینكه این دو صفت، در خور موجود دارای جزء است،



[ صفحه 13]



بنابراین، گفته نمی شود: خدای متعال بهم پیوسته، یا زیاد و یا كم است، بلكه او در ذات خود، قدیم است، زیرا هر آنچه واحد نباشد، دارای اجزاء است در حالی كه خدای متعال واحد و بدون جزء می باشد و كم و زیاد در ذات وی، راه ندارد، علاوه بر این، هر موجود دارای اجزاء و مشكوك به كمی و زیادی، آفریده شده است و خود، گواه آفریننده ی خویش می باشد.

با این حساب، گفته ی تو كه: خدای متعال توانا است، گویای این است كه هیچ چیز او را عاجز و ناتوان نمی سازد و با كلمه توانا، عجز و ناتوانی را از او نفی كرده و غیر او قرار داده ای و نیز گفته ی تو كه: خدای متعال «عالم» است، بدون تردید با كلمه ی عالم، جهل را از خدای متعال نفی و غیر او ساخته ای، پس هر گاه خدای متعال، موجودات را از بین می برد، صورت و هجا و ظاهر را از بین می برد (و حقیقت و باطن آنها باقی است) و پیوسته وجود بی زوال، عالم و آگاه، خواهد بود.

آن مرد عرض كرد: پروردگار خود را چگونه شنوا نامیده ایم؟

حضرت فرمود: بخاطر اینكه هر آنچه با گوش درك می شود، بر وی پوشیده نیست و هرگز او را با شنیدن به وسیله ی گوش سر متصف نمی سازیم و نیز او را «بینا» می نامیم، به این دلیل كه هر آنچه با چشم درك می شود، مانند: رنگ، شخص و جز آن، بر او پوشیده نیست، در عین حال او را به نگریستن با چشم، توصیف نمی نمائیم، همچنین او را «لطیف» می خوانیم، زیرا به چیزهای لطیف، همانند پشه و كوچكتر و مخفی تر از آن، و محلی كه از آن محل در بدن آن حیوانات شروع به رشد و نمو و زاد و ولد می كنند و محل عقل (مغز و آلت ادراك آن حیوانات ریز) و محل شهوت برای جفتگیری، و میل و عطوفت بر اولاد و نسلش، و عهده داری و سرپرستی بعضی از آن حیوانات ریز بر بعضی دیگر و انتقال خوردنی و آشامیدنی جهت فرزندان خود در كوهها، غارها، دشتها و صحراها، آگاهی دارد، به همین جهت، می دانیم كه آفریدگار این موجود لطیف، بدون كیفیت لطافت، لطیف است و بی گمان، كیفیت، مربوط به آفریده ی متصف به كیفیت می باشد.

همچنین پروردگار خود را نیرومند می نامیم نه به زور بازویی كه از آفریدگان سراغ داریم، چه اینكه اگر نیروی پروردگار، زور بازویی كه در دیگران سراغ داریم باشد، تشبیه پیش می آید و فزونی، محتمل می گردد و هر كجا فزونی محتمل باشد، احتمال كاستی و نقصان هم وجود



[ صفحه 14]



دارد و آنچه ناقص است، بی گمان قدیم نیست و هر موجودی قدیم نباشد، عاجز و ناتوان است، بنابراین، پروردگار متعال نه شبیه دارد و نه ضد و نه همتا دارد و نه كیفیت و نه پایان دارد و نه به وسیله چشم می بیند، حرام است بر دلها برای او مثال آورند و بر وهم ها كه وی را به حدودی محدود نمایند و بر خواطر و اذهان كه او را (با وجود ذهنی) ایجاد و نزد خود حاضر كنند؛ برتر و والاتر از آلات و قوای مخلوقات (كه بخواهد با آنها كار كند) و از اوصاف و صفات خلایق و نشانه های آفریدگان خویش است و بسیار فراتر و والاتر از این سخنان است آن ذات بزرگ بلند مرتبه. [1] .


[1] التوحيد: 193 ح 7.